شعر از یغما گلرویی

تو را دوست‌تر می‌دارم‌ از سرزمین‌ِ خویش‌ !

سرزمینی‌ که‌ خلاصه‌ی‌ بَند است‌

و پیراهن‌ حبسیان‌ را

به‌ عریانی‌ِ جان‌ِ من‌ بخشیده‌

هم‌ از روز نخست‌ِ میلادِ دیده‌گان‌ِ گریانم‌ !

 

دوست‌ترت‌ می‌دارم‌ از خورشید

که‌ دیری‌ست‌ سرزدن‌ در این‌ دامنه‌ را ـ به‌ حیله‌ ـ لاف‌ می‌زند !

دوست‌ترت‌ می‌دارم‌ از ماه

که‌ جراحت‌ِ پنجه‌ی‌ هزار پلنگ عاشق‌ را بر چهره‌ دارد !

 

دوست‌ترت‌ می‌دارم‌ از پرندگان

که‌ لال‌ می‌گذرند !

از آبشار

که‌ ذبح‌ هزار عقابِ سرچشمه‌ را خبر می‌دهد

با کف‌ْخون‌ِ سرخ‌ موج‌هایش !

از درختان‌

که‌ دسته‌ی‌ جانی‌ِ تیغ‌ِ تبر می‌شوند

و برادران‌ هم‌ریشه‌ را درو می‌کنند !

 

دوست‌ترت‌ می‌دارم‌ از تمام‌ِ انسان‌ها

که‌ عصمت‌ نام‌ خود را برفروخته‌اند

به‌ یکی‌ بوسه‌ بر دست بی‌ترحم‌ِ سلاخ‌!

 

تو را دوست‌تر می‌دارم‌ از رؤیاهای‌ خویش‌

چرا که‌ تو به‌ بار نشستن‌ِ تمام‌ رؤیاهایی‌ !

برآوردِ تمام‌ آرزوها !

مرا از رفاقتی‌ بی‌مرز سرشار می‌کنی‌

تا دوست‌ بدارم‌ جهان‌ پیرامون‌ خود را ،

آبشارُ خورشیدُ درختان‌ را ،

پرندگان‌ُ ماه‌ُ سرزمینم‌ را ،

و تو را !



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: اشعار یغما گلرویی بزرگ... ، ،

تاريخ : پنج شنبه 24 مرداد 1392 | 15:52 | نویسنده : negin |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.